یادت، بی بهانه می‌آید. اصل‍‌اً، حساب و کتاب ندارد. اصول‍‌اً دل‌تنگی حساب و کتاب ندارد، خصوص‍‌اً اگر دل‌ت،
 
هوای بهشتِ مشهد بزند به سرش و گوشه‌ی صحن قدس و بوی اشک و بوی تو...

اصلش دلي كه جا مانده؛ آن‌گوشه، كنار ضريح، زل زده به شما به حضرت‌تان، آخر!

بيرون نرفته از آن‌جا كه جايي نرفته كه حالا بخواهد باز برگردد،

جناب رئوف؛ آقاي مشهدالرضاي عزيزم!  

 لایق نیستیم بیاییم بنشینیم کنار آگاهی حرم، زل بزنیم به گنبدت؛

روبروی عکسش که می‌توانیم بنشینیم؛ زل بزنیم به گنبدت!

 در دل من چيزي‌ست!

لایق زیارت نیستییم

پستش را که می‌توانیم بگذاریم!

 

مگه میشه  پر بزنی، اسیر این حرم نشی؟

چی میشه با یه نیم نگاه، تو ضامن منم بشی؟ 

 

 

گریه بهانه ای ست که عاشقترم کنی

شاید مرا کبوتر جـَلد حرم کنی

این روزها دلم هوای زیارت دارد آقا

آقای من! کلاغ به دردت نمی خورد!

فکری به حال رنگ ِ سیاه پرم میکنی ؟

 

 دقت کن! خود حضرت می گویند: هر یک از محبان ما به ما سلام می دهد، ما جوابش را می دهیم؛

 بعضی ها می شنوند، بعضی ها نمی شنوند. او که نمی شنود ناراحت می شود، حتی گناه هم می کند.

 می گویم نه! گناه نکن، من دارم جوابت را می دهم. کجایی؟

هزار بار برای دلم تکرار می کنم شاید که شرم کند

 

+ تاريخ دوشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۷ساعت 0:0 نويسنده وائل |